شما انتخاب کنید: مهران یا مهناز؟
انتقاد از مهران مدیری پس از انتشار عکسهایی که ظاهرا او را در پاریس نشان میدهد، بالا گرفته. جماعت ناراضی میگویند او با پولی که در ایران درمیآورد در اروپا خوش میگذراند. تعطیلات ژانویهاش را در فرانسه میگذراند و لابد چند روز بعد میخواهد برگردد و در برنامه دورهمی از مشکلات مردم حرف بزند و به مسئولان و این و آن انتقاد کند که چرا حال جامعه را متوجه نیستند.
رومه هفت صبح - سیامک رحمانی: یک- انتقاد از مهران مدیری پس از انتشار عکسهایی که ظاهرا او را در پاریس نشان میدهد، بالا گرفته. جماعت ناراضی میگویند او با پولی که در ایران درمیآورد در اروپا خوش میگذراند. تعطیلات ژانویهاش را در فرانسه میگذراند و لابد چند روز بعد میخواهد برگردد و در برنامه دورهمی از مشکلات مردم حرف بزند و به مسئولان و این و آن انتقاد کند که چرا حال جامعه را متوجه نیستند.
شما انتخاب کنید: مهران یا مهناز؟
جماعت ناراضی میگویند درآمد او از برنامه دورهمی و دستمزدهایی که برای فیلمها و سریالهایش کسب میکند فوقالعاده بالاست. طبیعی نیست؛ که او به عنوان هنرمند لابد مالیات هم نمیدهد. یعنی کمترین سهمی در اداره مملکت با این همه فشار و بحران ندارد. اما به خودش حق میدهد که پایین و بالای کشور را –جز بخشهای غیرمجاز- مورد تاخت و تاز قرار دهد و به طنز بکشد.
شانس مدیری این است که آخرین گفتههای خبرسازش متلک به و دولت بوده. برای همین حالا غیر از مدافعان روتین و همیشگی، رسانههای آن طرفی هم همسو شدهاند تا از مدیری حمایت کنند و به مردم یادآوری کنند که سرشان به کار خودشان باشد! یادآوری کنند که مهران مدیری هرچه درمیآورد با عرق جبین و کد یمین است و حق دارد که هر جای دنیا که دلش خواست خوش بگذراند! به منتقدان متعرض میشوند که او درآمدش را از بخش خصوصی کسب کرده و هرچه درآورده بابت زحمتی بوده که کشیده و عنایتی که مردم به او داشتهاند؛ که تماشایش کردهاند و پربیننده و محبوب بوده؛ که اگر به او حمله میشود به خاطر بدخواهان و سوگیریهای ی و به خاطر این است که گفتهها و طنز او برای دولت و اینطرفیها گران تمام شده.
شما انتخاب کنید: مهران یا مهناز؟
دو- درباره مهناز افشار تقریبا قضیه برعکس است. این روزها رسانههای رسمی و دلواپس، بیوقفه در حال رصد احوالات خانم افشار هستند تا ریز به ریز آن را قضاوت کنند و هنرمند مهاجر را بابتاش به صلابه بکشند. این که او کجا میرود و چه میکند و چه میپوشد، همه مورد توجه است و باعث حمله به افشار و حتی اطرافیانش میشود. اینجا دیگر دخالت نکردن در زندگی خصوصی و این که مهناز افشار از کجا آورده و حق زندگی و تصمیمگیری دارد یا نه، معنای متفاوتی پیدا میکند.
فارغ از این که او راهش را جدا کرده و به مسیری رفته که در نگاه رسمی حاکم بر کشور نه فقط ناپسند که مجرمانه است. در اینجا احتمالا بخشی از افکار عمومی هستند که حق را به مهناز افشار میدهند و معتقدند که او مخیر بوده برای زندگیش راه تازهای انتخاب کند و در ایران بماند یا نه. این بخش از افکار عمومی هستند که احتمالا او را بابت پوشش در حال استحالهاش شماتت نمیکنند، برایش دل میسوزانند و چه بسا به تماشای شو در دست تهیه و مصاحبه پیش رویش بنشینند و لذت ببرند و تمجیدش کنند.
شما انتخاب کنید: مهران یا مهناز؟
سه- این که در این مقایسه مدیری راه صواب را رفته و میرود یا مهناز افشار، جز با ایستادن در یک طرف دعوا ممکن نیست. این دو برخلاف بسیاری از چهرههای هنری در کشور، سنگهایشان را واکندهاند و مشخص کردهاند که کجای داستان ایستادهاند؛ بنابراین پی بردن به این که چرا مدیری ستایش میشود و زیر چتر حمایتی قرار میگیرد و چقدر دنیایش با مهناز افشار متفاوت است، سخت نیست. شاید در این معرکه یک نکته قابل اشاره باشد. این که قضاوت کردن درباره هیچکدام از آنها و رفتار و موضعگیریهایشان، حتی درباره زندگی خصوصیشان را نمیتوان منع کرد.
مدیری و افشار به عنوان دو سلبریتی مورد توجه جامعه، خواهی نخواهی مورد قضاوت قرار خواهند گرفت و راه فراری ندارند. آنها هم مثل هر سلبریتی دیگری، از وقتی که قدم در مسیر شهرت گذاشتهاند، حتی اگر دلشان نخواهد، پای این حقیقت را امضا کردهاند که زندگی خصوصی و افکار و اعمالشان شبیه عموم جامعه نباشد. به خصوص که هر دو هم ایدههایشان را با صدای بلند میگویند و هر که را بخواهند زیر تیغ میبرند. این که ما موافق این محکمه عمومی باشیم یا نه، این که در کنکاشها شرکت کنیم و جزیی از هیات ژوری باشیم یا نه، به خودمان و وجدان خودمان مربوط است. اما این که چنین عرصهای هست را نمیشود کتمان کرد. نمیشود از مردم گله داشت.
شما انتخاب کنید: مهران یا مهناز؟
شاید کسانی که حامی مدیری هستند و امروز به خاطر تصاویر لو رفته او رنجیده خاطرند و دیگران را انذار میدهند که نبینید و کاری نداشته باشید، اگر به رفتارشان در قبال مهناز افشار و افشارهای نوعی نگاه کنند، شرمنده شوند. همانطور که طرف مقابل، نمیتوانند استانداردهای دوگانهای برای مواجه شدن با پدیدهها در پیش بگیرند. شاید این توجه شدید و احکام سنگین درباره خصوصیترین امور زندگی سلبریتیها بهنظر بیرحمانه باشد. اما آنها همین را هم پذیرفتهاند. وقتی خواستند از تمام امتیازات شهرت و سلبریتیگی بهرهمند شوند.
بیوگرافی مریم مومن، فخرالزمان سریال بانوی عمارت
سریال بانوی عمارت چند بازیگر جوان و جدید را به تلویزیون ایران معرفی کرده است. یکی از این بازیگران، مریم مومن که در نقش فخرالزمان در این سریال حضور دارد و توانسته نظر مخاطبان را به خود جلب کند. در ادامه بیوگرافی و عکسهای جدید مریم مومن را ملاحظه کنید.
وبسایت پارسی نو: مریم مومن در سال ۱۳۷۷ در مشگین شهر متولد شده است. این بازیگر جوان در حال حاضر دانشجوی رشته بازیگری است. وی فعالیتش را از تئاتر شروع کرد و سریال بانوی عمارت اولین کار تلویزیونی اوست. او در حال حاضر مجرد است.
بیوگرافی مریم مومن، فخرالزمان سریال بانوی عمارت
یکی از بازیگرانی که در سریال بانوی عمارت مورد توجه مخاطبان قرار گرفت بازیگر نقش فخرالزمان بود که بازی او از سوی مخاطبان این سریال مورد توجه قرار گرفت و پیگیری ها برای شناخت بازیگر این نقش زیاد شد.
مریم مومن بازیگر نقش فخرالزمان در سریال بانوی عمارت است که برای اولین بار در این نقش جلوی دوربین رفت و در اولین تجربه بازیگری توانست نگاه های زیادی را به سمت خود جلب کند. او در اولین تجربه بازیگری در نقشی محوری در سریال بانوی عمارت جلوی دوربین رفت و از تجربه چهره های باسابقه این عرصه استفاده کرد.
نظر عزیزالله حمیدنژاد کارگردان بانوی عمارت درباره بازی مریم مومن
خانم مریم مومن از بازیگرانی است که در اولین حضور حرفه ای خود در کنار بازیگران معروف و خوشنامی همچون خانم پانته آپناهی ها و خانم غزل شاکری و دیگر بازیگران خوبمان ایفای نقش میکند ،ای اولین تصاویر از ایشان است که منتشر میشود،در طول این یک سال با صبوری که لازمه این کار بود هیچ تصویری از ایشان منتشر نشد ،در حالی که تصاویر دیگر بازیگران این سریال منتشر می شد .امیدوارم خانم مریم مومن با پخش این سریال بدرخشد و امیدی برای آینده سینمای کشور باشد.
بیوگرافی مریم مومن، فخرالزمان سریال بانوی عمارت
مریم مومن دربارهی شخصیت فخرالزمان که به او سپرده شده، می گوید :
من با اعتماد کامل و با چشمان بسته شخصیت فخری را پذیرفتم. هیچ چیز از شخصیت فخری نمیدانستم من حتی تا پایان تصویربرداری شخصیت کامل فخری را نمیدانستم و اجازه خواندن فیلمنامه را نداشتم؛ چرا که آقای حمیدنژاد معتقد بودند من سکانس به سکانس با شخصیت فخری و واقعیت فخری باید آشنا شوم. این نشان میدهد که من چقدر اعتماد کامل به کارگردان داشتهام و هرچه دارم از تلاشهای ایشان است.
بیوگرافی مریم مومن، فخرالزمان سریال بانوی عمارت
مریم مومن درباره چگونگی انتخاب او به عنوان نقش فخری می گوید :
من واقعا نمیدانم چگونه برای این نقش انتخاب شدم، اما بیش از هر چیزی اطلاعیه یک تست بازیگری را دیدم که در آن مطرح شده بود به یک بازیگر خانم با این رده سنی نیاز داریم. با توجه به اینکه من تستهای دیگری را هم رفته بودم و آنها را تجربه کرده بودم احساس میکردم این تست نیز سرکاری است و قرار است سوء استفاده مالی شود.
بیوگرافی مریم مومن، فخرالزمان سریال بانوی عمارت
از طرفی من به این اعتقاد نداشتم این که میگویند، برای اینکه وارد دنیای بازیگری شوی باید کلاسهای بسیاری را دوره ببینید. برای تست این مجموعه نیز دو عکس سنتی ارسال کرده بودم و منتظر بودم تا نتیجه را اعلام کنند، صبح آن روز قرار بود برای جواب به دفتر این مجموعه بروم اما این کار را نکردم، عصر همان روز با من تماس گرفتند که چرا برای جوابدهی به دفترشان نرفتم.
بیوگرافی مریم مومن، فخرالزمان سریال بانوی عمارت
آنجا بود که احساس بدی نداشتم و حتی به این هم فکر کردم که اگر دوره بازیگری و کلاس هم گذاشته شود آن را می پذیرم، در واقع با چشمان بسته این کار را پذیرفتم. قرار ملاقات گذاشته شد و من به دفتر آقای حمید نژاد آمدم، سپس تست های مختلفی برای بازیگری از من گرفته شد و بیرون آمدم.
بیوگرافی مریم مومن، فخرالزمان سریال بانوی عمارت
دوباره این حس را داشتم که این هم مثل تستهای قبلی خروجی نخواهد داشت در مترو بودم که با من تماس گرفته شد که برای قرار داد به دفترشان بروم، حتی نمیدانستم قرار است چه نقشی را ایفا کنم. پس از آن بود که با خوشحالی و حتی گریه به خانه رفتم، مادرم نگران بود که چه اتفاقی برایم افتاده است و من گفتم باورم نمیشود که پس از این همه تلاش قرار است به آرزویم برسم.
سپس به صحبتهای اولیه، تمرین به این نقطه رسیدیم که برای نقش فخرالزمان انتخاب شدم. از همان ابتدا دیالوگهای مربوط به تست شخصیت فخرالزمان را از من تست گرفتند.
آیا آنچه اندیشه فولادوند خواند، شعر بود؟!
انتشار کلیپ شعرخوانی اندیشه فولادوند، بازیگر سینما و تئاتر، واکنشهای مختلفی در فضای مجازی به همراه داشت. در این گزارش با محمدعلی بهمنی، شاعر و ترانهسرای پیشکسوتدرباره کلیپ منتشر و انتقادات مطرح شده، به گفتگو پرداختیم.
خبرگزاری تسنیم: انتشار کلیپ شعرخوانی اندیشه فولادوند، بازیگر سینما و تئاتر، واکنشهای مختلفی در فضای مجازی به همراه داشت.
انتشار کلیپ شعرخوانی اندیشه فولادوند، بازیگر سینما و تئاتر، در چند روز گذشته واکنشهای متعددی به همراه داشت. بخشی از این واکنشها مربوط به شعری بود که فولادوند در این جلسه خواند.
شعرخوانیِ عجیب خانم بازیگر: بَ بَ بَ بلی
فولادوند که پیش از این در جایزه دکتر فروزانفر به عنوان یکی از برگزیدگان تجلیل شد، در این جلسه بخشی از مثنوی خود را برای حاضران خواند که به دلایل مختلف مورد انتقاد کارشناسان واقع شد و تعجب مخاطبان را به همراه داشت در این جلسه شعرخوانی جمعی از شاعران از جمله محمدعلی بهمنی، شاعر و ترانهسرای پیشکسوت، نیز حضور داشتند. با بهمنی درباره کلیپ منتشر و انتقادات مطرح شده، به گفتگو پرداختیم.
بهمنی معتقد است که منتقدان تمام متن شعر فولادوند را نشنیدهاند، به همین دلیل قضاوتها ناقص است. او در اینباره بیشتر توضیح میدهد و میگوید: ابتدا باید شعر ایشان را به صورت کامل دید و خواند و بعد اظهار نظر کرد. کسانی که بخشی از این شعر را شنیده و اظهار نظر میکنند، میتوانند دیدگاه خود را بیان کنند، این اشکالی ندارد. هرکسی این آزادی را باید داشته باشد که دیدگاه خود را بیان کند. اما بهتر است که شعر را به صورت کامل بشنوند و بعد اظهار نظر کنند. کلیپ کامل شعرخوانی خانم فولادوند بیش از ۲۰ دقیقه است، اما آنچه منتشر شده بخشی از این ۲۰ دقیقه بوده است.
بهمنی درباره انتقادات مطرح شده مبنی بر اینکه آنچه فولادوند در جلسه شعرخوانی خوانده است، «شعر» نبوده است، میافزاید:شعر خانم فولادوند یک مثنوی بود که باید آن را با وزنش سنجه کنند. این مثنوی اولین کار او نبوده است. فولادوند چند کتاب شعر دارد که برنده جایزه جهانی هم شده است.
این شاعر پیشکسوت در پاسخ به این پرسش که آیا شما کار فولادوند را کامل شنیدهاید و آن را قابل دفاع میدانید، میگوید: نمیشود از هنر دفاع نکرد. کار او هنرمندیهایی دارد که میتواند به ذوق کسی خوش نیاید و برای کسی علاوه بر خوش آمدن، تحسینی هم در پی داشته باشد. قضاوت هر فرد، یک قضاوت شخصی است، نمیشود آن را به صورت کلی تعمیم داد.
آیا آنچه اندیشه فولادوند خواند، شعر بود؟
بهمنی میافزاید: این نوع قضاوت کردن اشتباه بزرگی است که ما با این روش به شعر بسیاری از بزرگانمان آسیب رساندهایم؛ بزرگانی که در روزگار ما به یادگار ماندهاند. بزرگوارتر از نیما چه کسی است؟ خیلی از عزیزانی که برای شعر آن روزگار ارزش داشتند، نیما را آزار دادند. بعداً میبینیم که این کار را با بسیاری از شاعران خوب، مانند شاملو که بعدها ارزش کار او شناخته شد، نیز انجام دادند. به نظرم این نوع قضاوتها بیانصافی است، هر انسان با آگاهی باید شعر را کامل بخواند و بعداً نسبت به آن نظر بدهد و انتقاد کند. هرکسی از منظر و دیدگاه خود شعر را میشناسد. شما اگر شعر جهان را مطالعه کنید، میبینید که چه شعرهایی هست که ما درکش نمیتوانیم بکنیم، اما برای کسانی که شعر هر کشوری را به درستی میشناسند، افتخار هم هست.
وی همچنین درباره نظر برخی از مخاطبان نسبت به اینکه شعر فولادوند در دایره شعر پستمدرن میگنجد، میگوید: این شعر پستمدرن نبود، این شعر در قالب مثنوی بود و وزن و قالب آن نیز مشخص است. کار فولادوند گسترههای جامعهای و جهانی دارد؛ بدون اینکه بخواهد به کسی توهین مستقیم کرده یا ایراد مستقیم گرفته باشد. جهان لبریز از این دست از کارهاست. اگر بخواهیم از این دست از کارها ایراد بگیریم، باید اثر را به صورت کامل بخوانیم. من به ایراد گرفتن و انتقاد کردن از این کار، اشکالی وارد نمیکنم، اما میگویم اگر اثر را به صورت کامل نخوانیم، قضاوت زودهنگام کردهایم.
بهمنی همچنین درباره نامفهوم بودن شعر این شاعر و نبود معنی و اندیشه در شعر نیز میافزاید: ما در حال حاضر در کشورمان غزل را دوست داریم، اما اگر از نظر هنری روی آن فکر کنیم، میبینیم که بزرگترین آسیبی که به شعر وارد میشود از طرف خود غزل است. چرا؟ چون شاعر به خاطر وزن مجبور است مثلاً به جای گفتن «از» بگوید «ز» و «اگر» را «گر» بگوید و … این در حالی است که هنر این مسائل را نمیپذیرد و قبول نمیکند. اما ما عاشق غزل هستیم.
آیا آنچه اندیشه فولادوند خواند، شعر بود؟
هنر مقولهای است که اگر روی آن اندیشه کنید که چه بگویید، دیگر هنر نیست؛ بلکه نوشتهای است که از خودتان میگویید و مینویسید. هنر، شاعر را ناگاه و بدون اینکه قصد گفتن داشته باشد، وادار میکند تا در ذهن یا روی کاغذ یادداشت کند؛ ما شعر نمیگوییم بلکه این شعر است که شاعر را میگوید. این را بسیاری از ما نمیتوانیم درک کنیم. گاهی شعر دوست دارد از این زاویه ما را نویسنده خود کند، ما کاتبان شعریم نه شاعر. همینقدر هم که به خود میگوییم شاعر یا دروغ میگوییم یا، چون از گذشته به ما عنوان «شاعر» اطلاق کردهاند، دوست داریم به خودمان بگوییم شاعر.
اگر از شاعر بخواهید که برای مناسبتی یا موضوعی شعر بگوید، آن نوشته ساخته خود شاعر است و یادداشتهای ذهنی شاعر است و به شعر ارتباطی ندارد، اما شعری که در هر شکل شعری نوشته میشود، یک ناگهان است. شعر در این حالت شاعر را به نوشتن وادار میکند، این شعر است و ما حق نداریم در آن دست ببریم. در مقابل این منتقدان، بسیاری هم هستند که از این شعر دفاع کرده و گفتهاند که عجب شعری است.
نحسی مصدومیت علیه فوقستارههای ایران
بعد از گذشت بیش از سهسال، اگر از هر فرد ورزشی یا غیر ورزشی بپرسید ستارهها و حتی پدیدههای ورزش ایران در المپیک ٢٠١٦ ریو چه کسانی بودند، بیشک بیشتر نام حسن یزدانی، سهراب مرادی و کیمیا علیزاده را میآورند. شاید این از ضعف سیستم ورزش ایران باشد که بعد از گذشت چهارسال باز هم همین ورزشکاران امیدهای اصلی کسب مدال طلا در المپیک ٢٠٢٠ به شمار میروند.
رومه شهروند: بعد از گذشت بیش از سهسال، اگر از هر فرد ورزشی یا غیر ورزشی بپرسید ستارهها و حتی پدیدههای ورزش ایران در المپیک ٢٠١٦ ریو چه کسانی بودند، بیشک بیشتر نام حسن یزدانی، سهراب مرادی و کیمیا علیزاده را میآورند. شاید این از ضعف سیستم ورزش ایران باشد که بعد از گذشت چهارسال باز هم همین ورزشکاران امیدهای اصلی کسب مدال طلا در المپیک ٢٠٢٠ به شمار میروند. قضیه وقتی تلختر میشود که بدانیم این سه ستاره ورزش ایران، این روزها و در فاصله هفت ماه مانده تا المپیک توکیو با مصدومیت دست و پنجه نرم میکنند؛ اتفاقی که مسئولان و مردم را بهشدت نگران کرده است.
نیمی از ورزش ایران پای عمل حسن یزدانی
نحسی مصدومیت علیه فوقستارههای ایران
حسن یزدانی که تا چند روز قبل با صلابت تمریناتش را پیگیری میکرد، دیروز پا به بیمارستان آرمان گذاشت تا زانوی خود را برای درمان به جراحان بسپارد. این نابغه جویباری که در برزیل بعد از ١٦سال، کشتی آزاد ایران را صاحب مدال طلا در المپیک کرد، هنوز هم اصلیترین شانس طلای ایران در المپیک توکیو است، اما جراحی پای او در فاصله هفت ماه مانده به المپیک همه را نگران کرده؛ تا جایی که دیروز بیمارستان آرمان به دلیل حضور مسئولان و اهالی ورزش بسیار شلوغ بود؛ از رئیس کمیته ملی المپیک و معاون وزیر ورزش گرفته تا سرمربی تیم ملی و حتی بهداد سلیمی برای پیگیری وضع یزدانی بعد از عمل جراحی به ملاقات او رفتند.
این نشان از اهمیت وضع حسن یزدانی برای ورزش ایران دارد که به گفته پزشکان نهایتا تا دو ماه دیگر میتواند تمرینات کشتی خود را از سر بگیرد. اما آیا کسی تضمین میدهد این نابغه کشتی ایران تا المپیک به دوران اوج خود برگردد و رقبایش را مثل قبل به راحتی آب خوردن شکست دهد؟
کیمیا در آستانه خداحافظی با المپیک
نحسی مصدومیت علیه فوقستارههای ایران
در حالی که حسن یزدانی در اتاق عمل بود، خبر تلخ دیگری از فدراسیون تکواندو مخابره شد. کیمیا علیزاده در فهرستی که سرمربی تیم ملی تکواندو بانوان اعلام کرده بود، جایی نداشت؛ دلیلش هم یک کلمه آشنا بود: «مصدومیت». این دختر تکواندوکار ایرانی که با کسب اولین مدال تاریخ ورزش ن ایران در المپیک ریو، توجه بسیاری به خود جلب کرد، چند سالی است با مصدومیتهای پیاپی دست و پنجه نرم میکند و با وجود گذراندن دوران نقاهت بعد از عمل جراحی سال گذشته، همچنان توانایی تمرینات سنگین را ندارد. او برای اینکه المپیکی شود، باید سه ماه دیگر در انتخابی المپیک قاره آسیا شرکت کند؛ اتفاقی که مسئولان فدراسیون تکواندو چندان به آن خوشبین نیستند.
سهراب و گذراندن دوران نقاهت در سکوت
نحسی مصدومیت علیه فوقستارههای ایران
سهراب مرادی که چند سالی با رکوردهای فوقالعادهاش در هر مسابقهای مدال طلا را از آنِ خود میکرد، از سال گذشته روی دور بدشانسی افتاد. این وزنهبردار طلایی در المپیک ریو، ابتدا با دیسک کمر مواجه شد و سپس از ناحیه کتف با دررفتگی دست و پنجه نرم کرد. جراحی سهراب در آلمان انجام شد و او دوران نقاهت را سپری کرد، اما همچنان با روزهای اوج فاصله زیادی دارد. سهراب در سکوت میخواهد خودش را به دوران اوج نزدیک کند، اما همین مدت غیبت او باعث شده است رقبای سرسختی برای رسیدن به طلای المپیک پیدا کند.
نحسی عجیب مدال المپیک ریو
نحسی مصدومیت علیه فوقستارههای ایران
قاسم رضایی
جدا از مصدومیتهایی که برای حسن یزدانی، کیمیا علیزاده و سهراب مرادی به وجود آمده و وضع آنها را در حالت اضطرار برای المپیک ٢٠٢٠ قرار داده است، پنج مدالآور دیگر ایران در المپیک ریو هم شرایط عجیبی نسبت به چهارسال قبل دارند. سه نفر از آنها یعنی قاسم رضایی، حسن رحیمی و کمیل قاسمی از ورزش خداحافظی کردند و دو نفر دیگر هم برای حضور در توکیو در بلاتکلیفی به سر میبرند.
نحسی مصدومیت علیه فوقستارههای ایران
حسن رحیمی
کیانوش رستمی بهعنوان یکی از طلاییهای ریو امیدهای اندکی برای کسب سهمیه المپیک توکیو دارد. از سوی دیگر، سعید عبد، ولی هم با اینکه در سلامت کامل به سر میبرد، هنوز نه سهمیه گرفته و نه مشخص است که دوبنده تیم ملی را در یک وزن المپیکی به تن میکند یا خیر. درواقع همه هشت مدالآور ایران در المپیک ریودوژانیرو از حضورشان در توکیو اطمینان ندارند.
نحسی مصدومیت علیه فوقستارههای ایران
کمیل قاسمی
در این چهار سال ستاره نساختیم
اتفاقاتی که برای ستارههای ورزش ایران در ماههای اخیر رخ داده، قطعا ناراحتکننده است و برخی از آنها هم قابل پیشبینی نبود. با اینحال، سوال اینجاست چرا ورزش ایران تا این حد باید روی قهرمانان سابق خود حساب باز کند که با مصدومیت چند نفر، امید کل کاروان ایران از بین برود؟ همین حالا تصور کنید که حسن یزدانی در کشتی و سهراب مرادی و کیانوش رستمی در وزنهبرداری به المپیک نرسند؛ حتی امکان دارد یک نفر دیگر هم در این دو رشته مدالآور نباشد که بتواند قهرمان المپیک شود.
در سایر رشتهها هم که شانس ایران کمتر است و فقط شاید اتفاق بتواند یک طلا برای ایران به همراه داشته باشد. این ماجرا نشان میدهد در چهارسال اخیر ستاره یا پدیده جدیدی به ورزش ایران اضافه نشده است؛ اگرچه ممکن است یکی، دو ورزشکار در توکیو سورپرایزمان کنند. در این شرایط، مسئولان ورزش هم راهی جز حمایت و پیگیری درمان مصدومیت ستارههای ورزش ندارند، چون فرصتی برای ستارهسازی وجود ندارد.
المپیک توکیو؛ ناکامی یا.؟
برای پیشبینی زود است، اما شرایط طوری پیش میرود که گویا چندان نباید به موفقیت در المپیک توکیو امیدوار باشیم. بیشتر ورزشکارانی که به آنها برای طلای المپیک ٢٠٢٠ دل بسته بودیم، نشانی از روزهای خوب خود ندارند. فقط هفت ماه مانده تا المپیک توکیو و همچنان خیلی از ورزشکاران درگیر کسب سهمیه هستند. تنها راه حمایت از ورزشکاران است؛ اتفاقی که حداقل کمیته ملی المپیک آن را نسبتا خوب دنبال میکند.
مصاحبه با الهام طهموری، بازیگر نقش وارش
وارش از آن قهرمانهایی است که میشود با او همذاتپنداری کرد و در سختترین لحظات زندگیاش با تصمیمات جسورانهای که میگیرد، همراه شد. او شخصیت محوری سریال این شبهای شبکه سه سیما و زنی است که در هر مقطع سنی پاسوز عشق میشود؛ عشقی که ابتدای قصه نسبت به همسرش داشت و در ادامه نثار فرزندانش میکند.
رومه جامجم: وارش از آن قهرمانهایی است که میشود با او همذاتپنداری کرد و در سختترین لحظات زندگیاش با تصمیمات جسورانهای که میگیرد، همراه شد. او شخصیت محوری سریال این شبهای شبکه سه سیما و زنی است که در هر مقطع سنی پاسوز عشق میشود؛ عشقی که ابتدای قصه نسبت به همسرش داشت و در ادامه نثار فرزندانش میکند.
مهر بیحد وارش به پسرانش پای او را به ماجراهای عجیب و غریب و گاه هولناک باز میکند. بازیگر این نقش تا مقطع میانسالی، الهام طهموری است که پیش از این در سریالهایی مثل پرستاران، نفس گرم، پدر، سارق روح و. بازی کرده بود، اما با این نقش بیش از پیش دیده شد؛ نقشی که چه به واسطه ابعاد و چه به لحاظ داشتن چند مقطع سنی برای او فرصت مناسبی است که تواناییهایش را محک بزند و نشان دهد.
این بازیگر اصفهانی در هنرستان تئاتر خوانده و کار حرفهای را هم در همان مقطع با نمایش در اصفهان آغاز کرده و بعد از مدتی با سریال پیک راستان به کارگردانی اکبر خواجویی به قاب جادو آمده است. به قول خودش، اما در این مسیر، آن اتفاق خوبی که همیشه منتظرش بوده با وارش افتاده و حالا باید برای ادامه راه سختگیرانهتر عمل کند. با این بازیگر جوان که تجربه حضور در سینما، تئاتر و تلویزیون را دارد، درباره مسیرش از دیروز تا امروز و همچنین نقشش در سریال وارش به کارگردانی احمد کاوری گفتگو کردیم.
موقع بازی یاد مادربزرگم میافتادم
آغاز مسیر
من در هنرستان تئاتر خواندم و خیلی دوست داشتم در دانشگاه هم ادامهاش دهم، اما به دلایلی این اتفاق نیفتاد. مجبور شدم رشته هنر بخوانم و گرافیک و صنایع دستی را ادامه دادم. البته از زمان هنرستان کار تئاتر را شروع کردم تا اینکه مرحوم اکبر خواجویی کارگردان سریال �پدر سالار�، من را در تئاتر دیدند و برای سریالشان نام �پیک راستان� را انتخاب کردند. این سریال هم مثل �وارش� از شبکه سه پخش شد. فکر کنم این ماجرا برای حدود هشت تا ده سال پیش باشد. در پیک راستان نقش اصلی را بازی میکردم. قصه درباره زن و شوهر نویسندهای بود که راجعبه یک پیک موتوری داستان مینوشتند. این زن و شوهر در تمام طول سریال حضور داشتند، اما بقیه شخصیتها در هر اپیزود میآمدند و میرفتند.
راه طولانی تا وارش
فکر میکنم یکی از دلایلی که باعث شد من بعد از سالها کار کردن با نقش وارش دیده شوم، این است که متولد اصفهان هستم و در این شهر کار بازیگری را شروع کردم. با اینکه بیشتر عوامل سریال پیک راستان از تهران بودند، اما این مجموعه در اصفهان تصویربرداری شد. در واقع چند سالی را در اصفهان گذراندم و بعد به تهران آمدم. وقتی به تهران آمدم تا جا بیفتم و نقشهای خوب به من پیشنهاد شود، زمان برد.
کمتر کسی مرا میشناخت و سابقهام را میدانست و به همین خاطر میشود گفت یک جورهایی از اول شروع کردم. این پروسه شش تا هفت سال طول کشید تا با نقشهای کوچکتر در سریالهای نفس گرم، پرستاران، پدر و همچنین سریال سرزمین کهن آقای کمال تبریزی و مجموعه ماه تیتی آقای داود میرباقری که پخش نشد، توانستم خودم را به دیگران ثابت کنم و به اینجا و بازی در وارش برسم.
تجربه مادری
وقتی برای اولینبار با شخصیت وارش مواجه شدم استرسهایی درباره لهجه و اینجور چیزها داشتم. اما وقتی نقش را بهطور کامل خواندم، استرس تمام جانم را گرفت، چون واقعا شخصیت پیچیده و سختی بود و حسهای عجیبی را تجربه میکرد. در مورد بزرگتر بودن وارش از خودم هم باید بگویم، پیش از این بالاتر از سن خودم را در سریال آسمان هوای باران دارد به کارگردانی شهرام شاهحسینی بازی کردم که امیدوارم به زودی پخش شود. البته در این سریال شخصیتم خیلی با وارش متفاوت است، چون وارش دو بچه بزرگ دارد. خودم مادر نشدهام و برای همین تجربه نقش مادر برایم سخت و در عین حال شیرین و جالب بود. یادم است بازیگر نقش یوسف زمان در تصویربرداری قرار بود دانشگاه قبول شود که من مثل یک مادر نگرانش بودم.
انتخاب شدم
موقع بازی یاد مادربزرگم میافتادم
با آقای تخشید، تهیهکننده سریال وارش در سریال �پرستاران� آشنا شدم و ایشان بازیام را در آن سریال دیده بودند. با من تماس گرفتند و پیشنهاد وارش را مطرح کردند. وقتی به دفترشان رفتم، گفتند میخواهیم برای بازی در نقش اصلی، ابتدا این چند سکانس را بخوانید. خواندم و خدا را شکر آن اتفاق خوب برایم افتاد.
یک تجربه خوب
اولینبار بود که با احمد کاوری همکاری میکردم. ایشان غیر از اینکه کارگر خوبیاند، بازیگر بسیار خوبی هم هستند. بازیگر بودن ایشان به من کمک میکرد. آقای کاوری فقط به فکر دکوپاژ و کارگردانی خود نبودند؛ به بازی ما هم خیلی توجه میکردند. یعنی دقیقا میدانستی به حرفهای آقای کاوری گوش کنی، بازیات خوب از آب درمیآید.
سوءتفاهم بود
خدا را شکر مردم سریال را میبینند و تا حالا بازخوردهای خوبی چه در فضای مجازی و چه به صورت رودررو گرفتهام. البته سوءتفاهمی برای مردم گیلان به وجود آمد که حل شد. فکر میکنم بعضیها در قسمتهای اول زود تصمیم گرفتند.
این موضوع برای اصفهان هم با سریال �در مسر زایندهرود� پیش آمد که آن زمان هم به نظرم درست نبود. با خود میگفتم اتفاقا اینکه یک سریال به فضای اصفهان آمده باعث خوشحالی است و آنچه در سریال میگذرد، قصه است. باید اضافه کنم من در آن چند ماهی که سر صحنه وارش بودم، خیلی با گیلانیها ارتباط خوبی داشتم. واقعا مردم نازنینی هستند و اصلا دوست ندارم حتی یک لحظه از دست من و سریال ما ناراحت باشند.
کارم سخت میشود.
چون وارش شخصیت خیلی خوبی دارد، از این به بعد برای انتخاب نقشهایم حساستر میشوم. مردم هم انتظار بیشتری دارند. بازیگری را دوست دارم و هر جا شخصیت خوبی باشد که بتوانم از بازی کردنش لذت ببرم آن کار را انجام میدهم. فرقی نمیکند در چه مدیومی باشد. تجربه کار در سینما، تلویزیون و تئاتر را دارم. در سینما چهار پنج فیلم مثل �ترومای سرخ� و �قبیله من� داشتم که از میان آنها �سارا و سندباد� و �لوک خوششانس� کار کودک هستند.
گیلانی نیستم
موقع بازی یاد مادربزرگم میافتادم
صحبت کردن به لهجه گیلانی خیلی اتفاق سختی بود، چون زمانی که برای سریال وارش انتخاب شدم، سر سریال �پدر� بودم و خیلی دیر به گروه اضافه شدم. از تهران و از سر صحنه سریال پدر که روزهای آخرش بود و آفیش پیچیدهای داشت به شمال رسیدم و بدون اینکه لهجه را بلد باشم، جلوی دوربین رفتم. اغلب بازیگران در این فازهایی که من بازی کردم شمالی بودند. اولین کاری که کردم این بود که از آقایان نوروزی، تشکر، داوری و سنگچاپ کمک بگیرم.
از دوستانی که در لاهیجان داشتم هم کمک گرفتم و سعی کردم از مردم بومی، بهخصوص خانمهای گیلانی، لهجه، ریتم صحبت کردن و رفتار را یاد بگیرم. یعنی میشود گفت دستکم برای فازهایی که من بازی میکردم مشاور اختصاصی لهجه نداشتیم. اما همانطور که گفتم بازیگران مقابلم مثل دو تا پسرهایم، یوسف و جاوید گیلانی بودند و خیلی به من کمک کردند. در سکانسهایی که با آقای تشکر داشتم هم مدام میپرسیدم این کلمات را چطور بگویم و ایشان، چون اهل بندر انزلی هستند، لطف داشتند و راهنماییام میکردند. آقای نوروزی هم در زمینه لهجه خیلی برای ما زحمت کشیدند.
وارشها
وارش چند مقطع سنی دارد. اولی ۲۵ سالگی بود که آن را بازی کردم و تمام شد. بعدش ۳۹ سالگی است که دارد پخش میشود و فکر میکنم ۵۸ سالگی و. هم باشد. البته بعد از این را یک خانم گیلانی به اسم نسرین بابایی که بازیگر بسیار خوب و دوستداشتنی هستند، بازی میکنند.
گریم باورپذیر
من اعتقاد دارم گریم و لباس به بازیگر کمک میکند. من به تنهایی نمیتوانستم پیری را بازی کنم، در این زمینه گریم، طراحی لباس و بازی دست به دست هم میدهد. آقای روحپروری طراح لباس ما بودند که از ایشان ممنونم. آقای داریوش صالحیان طراح گریم بودند و خانم نازنین امینی هم گریم من را میزدند. واقعا از آنها سپاسگزارم که خیلی دلسوزانه کار میکردند. گریم پیری به خاطر رطوبت هوای آنجا، همچنین گریه و زاریهای نقش وارش پاک میشد، اما خانم امینی مدام گریمم را پشت مانیتور بررسی و رتوش میکردند. خدا را شکر این روزها تلاش و انگیزهاش بهدرستی
دیده میشود.
همه مادران سرزمینم
گپوگفت با الهام طهموری، بازیگر نقش وارش
بعضی میگویند شخصیت وارش کاملا سفید است، اما به نظر من اینگونه نیست. خیلی از مادران سرزمینمان همین شکلی هستند. به شخصه مابهازای آن را زیاد دیدم، مادرانی که همینقدر دلسوز، درست و خوب رفتار میکنند. من موقع بازی این نقش، یاد مادر و مادربزرگم میافتادم و به خاطر میآوردم آدم اینطوری خیلی دیدهام. کسانی که همه زندگیشان فدای بچههایشان است و مطابق با آن تصمیمات درستی میگیرند.
وارش البته یک پله بالاتر است، چون دارد بچه یک نفر دیگر را هم مثل بچه خودش بزرگ میکند. هرچند به نظرم وارش هم در زندگیاش اشتباهاتی داشته است، اما مادر بودن و اینکه مبنای زندگیاش بچههایش هستند، باعث میشود سفید به نظر بیاید. اوایل قصه میبینیم که بچهاش را نمیخواهد و به او بیتوجهی میکند. این از نظر ما درست نیست، اما باید توجه داشت که همه آدمها سفید یکدست نیستند، خاکستریاند و مطابق احساساتشان گاهی تصمیماتی میگیرند که درست نیست.
درباره این سایت